می سراید شاعر
نغمه ای از دل یک نخبه البرزی را
از دل سوخته ی "سلطانی"
....
مرحبا بر سخن ناب "عماد"
یاد ایثارِ دلیران وطن
یاد یاران شهید
یاد کرمانِ سیه پوش از این ظلم عظیم
یاد سردار و شهیدان رَهَش
....
یاد عشاق گرامی بادا، یاد یاران و دلیران وطن
یاد کرمان و شهیدان وطن !
مریم سعدی
شرف ماه از انصاف زمین غمگین است
روزگاریست که ایام زمین ننگین است
هر کجا عشق، زبان غزل شاعرهاست
جامه ی دلشدگان از تف خون رنگین است
رُعبِ رعد است در اعماق نفسهای زمان
سایه ی ابر سیه بر سر ما سنگین است
کولی، آواره بر اندوه خودش میرقصد
ای بسا زخم که در خانه ی دردآگین است
آتش از اشک شب سرخ فرو میریزد
آسمانِ دلِ دلسوختگان زنگین است
از غم هجر وز انجام یلان باکی نیست
که مرام دل جان بر کفِ آزاد این است
ورطه ی گرم دلیران و کریمان، کرمان
از صف لاله و آلاله شهید آجین است
محمدعماد سلطانی