دکتر منوچهر قارونی فارغ التحصیل ارزشمند البرزی با حضور در پایگاه تابستانی دبیرستان ماندگار البرز
و تشریح قلب گوسفند برای دانش آموزان دهم تجربی البرز در آزمایشگاه زیست شناسی
بار دیگر در این حضور گرم و ماندگار در کنار دانش آموزان، عشق و علاقه خود را نسبت به دبیرستانی
که روزگاری ماوای تحقق آرزوهای نوجوانی این البرزی فرهیخته گردید، تقریر کرد.
دکتر قارونی در سال 1328 در تهران متولد شد. در سال 1346 از دبيرستان البرز تهران فارغالتحصيل گردید.
در همان سال وارد دانشگاه علوم پزشكي تهران گردید و در سال 1353 از اين دانشگاه فارغالتحصيل شد.
ایشان در دوره تخصص در دانشگاه تهران، شاگرد پرفسور معصومي بود.
سپس در سال 1360 ابتدا به سمت استاديار، ده سال بعد دانشيار و ده سال بعد هم به سمت استاد تمام دانشگاه منصوب شد.
دکتر منوچهر قارونی ده ها کتاب در زمینه علوم پزشکی تالیف نموده است.
عمر پربرکت این پزشک متبحر و خیّر نیک اندیش البرزی، در عشق به وطن و خدمت به ایران و ایرانی سپری گردید
و لذا زندگی این حکیم فرهیخته، به انجام کارهای خیر از جمله طبابت رایگان برای نیازمندان
و نیز مدرسه سازی در مناطق محروم (از جمله مدرسه ای در سیستان و بلوچستان) مصروف گردید.
راهش پر رهرو باد!
قسمتی از مصاحبه دکتر قارونی با رسانه :
- چرا از بين اين همه رشته، قلب را انتخاب كردهايد؟
زماني كه دانش آموز دبيرستان البرز بودم فقط دو رشته طبيعي و رياضي آموزش داده ميشد و من در كتابهايم مينوشتم "دكتر منوچهر قاروني متخصص قلب و عروق". از همان اول ميخواستم قلب بخوانم و خواندم. از دوران دبيرستان، قلب را دوست داشتم حتي در آن زمان که دوستانم نميدانستند كه ميخواهند چه (رشته یا تخصصی) بخوانند.
- چه طور به تخصص قلب علاقهمند شديد؟
من تيك ساعت، ضربان قلب و صداي جوي آب را مترادف ميدانم. از بچگي به صداي قلب توجه ميكردم كه چگونه مي زند. چه قدر صداي جوي آب زيباست و يا ساعت كه چرخدنده، روي چرخدنده، ميچرخد و همكاري اعضاي يك مجموعه را نشان ميدهد، چقدر براي ما آموزنده است. عملكرد قلب هم برايم جالب بود و به آن توجه ميكردم. هنگام امتحانات دبيرستان البرز كه بسيار سخت بود وقتي قلبم تند تند ميزد دوست داشتم بدانم چرا اين اتفاق ميافتد.
قلب فقط يك رشته نيست، قلب يك الكتروشوك اش به اندازه گوارش است. يك اسكمي اش به اندازه ريه است. يك بيماري مادرزاديش به اندازه سه رشته است. كسي كه قلب ميخواند بايد رياضيات، فيزيك و حتي جامعهشناسي بداند. بايد بداند با يك بيمار قلبي چگونه رفتار كند و چطور صحبت كند و چگونه جذبش كند.
- تعبير شما خيلي شاعرانه بود، شما هم موافقيد كه قلب محل عشق و احساس آدمي است؟
در واقع محل عشق و علاقه در هيپوتالاموس مغز است ولي در زندگي هر اتفاقي كه بيافتد اولين علائم آن در قلب احساس ميشود. به طور معمول ضربان قلب را نميتوان حس كرد ولي وقتي عزيزتان را بعد از مدتي ميبينيد حس ميكنيد كه قلبتان از سينه بيرون ميآيد.... پس قلب ميتواند نشاندهندهي احساسات باشد، "قلب آهن نيست كه به سندان بكوبيش جام بلورين است چو شكستيش شكستيش."
- اگر به عقب برگرديد باز هم اين رشته را انتخاب ميكنيد؟
بله دوباره قلب ميخوانم.
حضور دکتر قارونی در پایگاه تابستانی دبیرستان البرز به روایت تصویر:
تعداد مشاهده
(969)
نظرات
(0)